مردی بود مغرور
ولی تنها
و
با مرد حسرتی بود!
حسرت یک یار...
حسرت گفتار
حسرت دیدار
جا مانده از سالها هم آغوشی...
با یک خیال
یک انتظار...
یادت هست؟
- ۳ نظر
- ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۲۱
مردی بود مغرور
ولی تنها
و
با مرد حسرتی بود!
حسرت یک یار...
حسرت گفتار
حسرت دیدار
جا مانده از سالها هم آغوشی...
با یک خیال
یک انتظار...
یادت هست؟
آهای غریبه. . . .
کنارش مینشینی و فقط با چند آیه محرمش میشوی . . . .
ومن . . .
و من آشنا با یک عشق و حسرت به او نامحرمم. . . .